کد مطلب:31981
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:66
چرا در برخي از اوقات توفيق عبادت از انسان سلب ميشود و براي بازگشت توفيق و حالت معنوي چه بايد كرد؟
توفيق عبارت است از آماده شدن زمينه روحي و جسمي عبادت و جذبه معنوي در انسان و نقطه مقابل آن عبارت است از »خِذلان« يعني نداشتن توفيق يا سلب شدن آن حالت.
حالت اوليه يعني توفيق گاهي به سراغ انسان ميآيد. مانند پيدايش نسيم حياتبخش بهاري كه زمين و طبيعت را زنده ميكند؛ از اين حالت در احاديث نبوي و علوي به »نفحات« تعبير شده است؛ يعني نسيمهاي معنوي و جذبههاي روحاني. چنان كه پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد:
اِنَّ للّهِ في اَيّامِ دَهْرِكُم نَفَحات فَتَعَرَّضُوا لَها و لا تَعَرَّضُوا عَنْها
{P- محجة البيضاء، ج 5، ص 15. P}
در گردش ايام و سير زمان گاهي نسيمهاي معنوي و الهي وزيدن ميگيرد، به هوش باشيد
و خود را معرض آنها قرار دهيد و از آنها روي بر مگردانيد. و هر كسي به نوبه خود در زندگياش چنين حالاتي را ميبينيد و اين خود ناشي از رحمت و محبت خداوند نسبت به بندگان خويش است. اگر ما اين حالت را با عملكرد خود استمرار بخشيديم آن حالت با ما خواهد بود. ولي اگر موفق به علم نشويم، خداوند اين حالت را از ما سلب ميكند. از اين حالات و موقعيتهاي معنوي و عكسالعمل انسان در مقابل »توفيق« و »خذلان« به »اقبال« و »ادبار«، تعبير شده است. يعني رويكرد و پذيرش روح و واپس زدگي؛ و اين تغييرات يعني ادبار و اقبال گاهي خيلي طبيعي و عادي است و هيچ جاي نگراني نيست. همانند حالات گريه و خنده و غم و شادي در وجود انسان، كه انسان گاهي مسرور و شادمان است و گاهي بسيار محزون و غمزده و چه بسا علت آن براي خود او نيز مشخّص نيست. چرا كه خداوند »باسط« و »قابض« است. يعني در روح و روان انسان بسط ميدهد و آن را چون سفره حاتم ميگسترد و گاهي آن را قبض ميكند يعني قلمرو و قدرت آن را جمع ميكند و نوعي اكراه و ثقل و سنگيني در روح پديد ميآيد. در اين حالت، حال دعا از او سلب ميشود، از امور معنوي لذت نميبرد، در هر سو زنگ يأس و نااميدي در درون وجودش به صدا در ميآيد. در اين موقعيتها نبايد زياد ناراحت شد، چون اين يك امر الهي و سبب امتحان است. و در روايات اهلبيت(ع) نيز به آن اشاره شده است و فرمودهاند كه در هنگام »بسط و اقبال روح« به نيايش بپردازيد و اعمال مستحبي انجام دهيد ولي به هنگام »قبض و ادبار« تنها به انجام عبادات واجب بسنده كنيد و از انجام اعمال مستحبي خودداري نماييد. زيرا روح تحميل بردار نيست و نميشود با آن زورمدارانه برخورد نمود.
{P - نهج البلاغه، حكمت 312. P}
البته بايد دقت كنيد كه اين »ادبار« يعني پشت كردن روح به انسان، نبايد ادامه يابد، زيرا در اين صورت، انسان دچار »خذلان« و بي توفيقي ميشود. و آن خود عواملي دارد از جمله:
1- سخنان ناروا گفتن و يا زياد صحبت كردن: حرفِ زياد، روح را آلوده و فرسوده ميكند، حافظه را مختل مينمايد، متانت را از انسان ميگيرد و توفيق الهي را از انسان سلب ميكند. پس براي حفظ و تثبيت حالات معنوي و استمرار توفيق بايد از تبادل سخنان زياد پرهيز نمود و به قدر ضرورت و به حد لازم قناعت كرد.
2- تغذيه ناشايست: قلب و زبان آدمي با غذا قوام مييابد و نوع غذا و حرام و حلال بودن آن در روح آدمي اثرات زيادي دارد. غذاي حرام، روح و روان را متعفّن و آلوده ميسازد و عبادت هم چندان نتيجه نميدهد. چنان كه در حديث نبوي{P - مستدرك الوسائل، ج 5، ص 218. P}
آمده است كه حضرت پيامبر اكرم(ص) فرمود:
»اَلعِبادَةُ مَعَ اَكْلِ الْحَرامِ كَالْبِناءِ عَلَي الرَّملِ«
{P - فروع كافي، ج 6، ص 399. P}
عبادت كردن با غذاهاي حرام، بسان ساختمان سازي روي شنهاي روان است
يعني چنين ساختماني استحكام ندارد و با وزش باد تند به زودي از ميان ميرود. عبادتها نيز اگر آميخته به حرام خواري باشد، ارزش خود را از دست ميدهد و حيات معنوي انسان را نميتواند بيمه كند و ايمان او را تثبيت نمايد.
پس بنا بر آنچه گفتيم براي تثبيت و استمرار توفيق الهي و نيز براي بازگشت مجدد آن بايد از پرحرفي و معاشرت با بدان و شنيدن حرفهاي نادرست پرهيز نمود و نيز از تغذيه غيرحلال و آميخته به حرام دوري كرد و در اين باره شايسته است كه زندگي مرحوم عارف بلندپايه و اعجوبه قرن، جناب آقاي كربلايي كاظم ساروقي اراكي را الگوي خود قرار دهيم كه چگونه از غذاي حرام پرهيز ميكرد و در اثر همان صفت به مراحل عالي از كمالات معنوي نايل گرديد. در اين باره كتاب »اعجوبه قرن« و »كربلايي كاظم« را مطالعه نماييد.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.